دسته گلی برای آشنایی من و تو و یک بغل گل سوسن و لاله و اقاقیا و
مریم تقدیم قلب مهربان تو !
دلم می خواد همین اول کاری یه قول ازتون بگیرم . اینکه اگه این مطلب
رو می خونین ، یادتو نره که نظر هم بدین ! بزارین یه کم خودم رو معرفی کنم و بگم
چرا شروع به نوشتن کردم .
راستش رو بخواین ، یک روز همین طوری توی سایت ها ولگردی می کردم
(البته خیال بد نکنید ، دنبال مطالب قابل خوندن می گشتم ، آخه من هر جور متنی رو
نمی خونم . قابل توجه دوستان !) که یک هو چشم به این وبلاگ خورد . وارد که شدم اول
از همه گفتم اِ ....
اینجا که هیچ کس نباید حرف بزنه هیس ! بعد که رفتم جلوتر دیدم نه بابا
، بعضی ها هم با زبون کلفتشون خو ب حرف می زنند اما وقتی که چشمم به آرش افتاد که
درفش کاویان رو این بار رو دوشش گرفته بود ، گفتم که دیگه نمی شه باید بنویسم . مگه من انتقاد ندارم ، مگه من اینجا زندگی نمی کنم ، مگه من ..... خلاصه گفتم من که می نویسم پس هستم . بنابراین شروع کردم به نوشتن ، البته ببخشید
که حرفا و نوشته هام یه کم خورده شیشه دارند !
اولین موضوعی که می خوام راجع بهش بنویسم همین نوع دید دانشگاهیه خود ماست ((خود باوری ! ))
من که اصلا نمی فهم یعنی چی ! به نظر شما ما وضعمون توپ توپِ که هر چی
که انتقاد می کنیم همه به هزار تا بند و ماده و تبصره میگن به خدا کار ما
نیست کار فلانیه . شتر سواری که دولا دولا
نمی شه .من که این حرف حالیم نیست ، ولم کنید
بابا ! بزارید داد بزنم شاید یکی صدام رو بشنوه ! آقا من حرفم اینه که
چرا توی دانشگاه ما یک کمیته دانشجویی نیست که از حق و حقوق ما دفاع کنه ! چرا هم
چی باید دست مسئول باشه و مسئول دست معاون باشه و معاون دست مدیر و مدیر دسته
...... وای خدا ! این همه آیین نامه واسه کیه ؟! واسه منِِِِِِِه که قبولش
ندارم .آخه یکی ازم پرسیده که آیا شما می
پذیرید که این بند را بایستی رعایت کنید ؟ همیشه گفتن که هر کاری رو نمی شه با زور پیش برد ! بابا امام
حسین هم هیچ کس رو مجبور نکرد که کاری رو که دوست ندارن انجام بدن . پس چرا ما که
همش می گیم اسلام و دین و پیغمبر و علی ! فقط حرفهایی رو تاز توی اونا در میاریم که مطابق نظر ماست . بابا اجازه
بدین حداقل خودمون یک کمیته تشکیل بدیم و خودمون باید ها و نباید هامون رو تعیین
کنیم .چرا همش شعار می دیم ؟ واسه یک بار هم که شده شعور اجرا کردن شعارها رو داشته باشین .
من می گم اگه می خوایم بزرگ بشیم باید خودمون هم بخوایم که بعضی ها می گن تو می تونی ، اون بعضی ها هم باید ظرفیت توانایی ما رو
داشته باشند .آقا جون ! ما هممون می دونیم که می تونیم دیگه این همه تو بوق و کرنا نداره ، فقط ما می خوایم اجازه این همه
توانایی رو هم بهمون بدن که ازش استفاده کنیم و البته که اجازه اش هم دست بزرگتر
هاست . پس با اجازه بزرگتر ها من می خوام از این توانایی نهایت استفاده رو بکنم .هر کی دردش مثل درد منه
و دلش به حال خودش و مملکتش می سوزه ، دست
های مجازی اش رو بزاره تو دست ما تا ببینیم که می تونیم چیزهایی رو بدست بیاریم که
حقمونه داشته باشیم و بعضی نباید ها رو می تونیم و بعضی باید ها رو باید ایجاد
کنیم . پس دستِت رو بده به من و پاشو ! تو
می تونی !